خودانگاره روانی و ورزش MindOverSports
پیش درآمد
پانزده سال پیش، به کشف شگفت انگیزی دست یافتم: زمانی که ورزشکاران احساس ارزشمندی بالایی داشته باشند، و زندگی آنها هماهنگ باشد، آنها به طور مداوم به سطح مهارت خود نزدیکتر عمل خواهند کرد. و تنها در این صورت است که تکنیک های تجسم موثر می شوند.
من این مفهوم را در ورزش خودم، هندبال به کار بردم، و خیلی زود متوجه شدم که در یک تورنمنت در بین بازیکنان برتر کشور در رده سنی خود پایان می دهم.
در عنوان فرعی این کتاب متوجه خواهید شد که من از عبارت “Helped the St. Louis Rams” استفاده می کنم. وقتی یک تیم برنده می شود، عوامل زیادی در بازی وجود دارد. اما یکی از مهمترین آنها، تصویری است که هر بازیکن از خود دارد. این امر حتی مهمتر از آن در مورد مربی و کادرش نیز صدق می کند.
در ماه مه ۱۹۹۹، یک تماس تلفنی از یکی از دوستانم دریافت کردم که قبلاً در کانزاس سیتی، میسوری زندگی می کرد، اما در سنت لوئیس نزد سنت لوئیس رامز به عنوان معاون برنامه های پخش کننده شغلی پیدا کرده بود. من به دوستم، کوین وارن، نامه نوشته بودم و پرسیدم که آیا ممکن است او با سرمربی وقت، دیک ورمیل، برای من ملاقاتی ترتیب دهد. نامه من باعث شد که کوین تماس بگیرد و از من بپرسد که آیا می خواهم در مدرسه تازه کار تیم شرکت کنم یا خیر. ناگفته نماند که من بلافاصله پذیرفتم.
پس از ارائه برنامهام، که شامل هر تازهکار تست عزتنفس و ارزیابی خود میشد، بلافاصله با پنج یا شش بازیکن احاطه شدم که با من درمیان گذاشتند که در آزمون خوب عمل نکردهاند. همه آنها سرخورده بودند و نسبت به امتیازات خود احساس بدی داشتند. اما، همانطور که به آنها اشاره کردم، این در واقع چیز خوبی بود، زیرا شماره یک، آنها آشکارا در ارزیابی خود صادق بودند، و شماره دو، تا به سطح عملکردی که در حال حاضر در آن بازی میکردند، دست یابند.
آنها باید استعداد فوق العاده ای داشته باشند. و به احتمال زیاد، همانطور که آنها با مسائل زندگی خود سروکار دارند و مشکلات مهمی را که بالای سرشان است حل می کنند، سطح عملکرد آنها به طور قابل توجهی افزایش می یابد.
من این نکته را فقط به این دلیل بیان میکنم که معتقدم احساس کم ارزشی در بین ورزشکاران NFL بیشتر از آن چیزی است که ما دوست داریم باور کنیم. و من همچنین بر این عقیده هستم که بسیاری از خشونت های خارج از زمین که توسط تیم های NFL تجربه می شود می تواند به طور مستقیم با عزت نفس یک بازیکن مرتبط باشد. بسیاری از این بازیکنان احساسات و عواطف خود را مخفی نگه می دارند که تأثیر مخربی بر زندگی آنها دارد.
معرفی
افزایش عملکرد در ورزش تقریباً در هر سطح از مسابقات در سراسر جهان مورد توجه گستردهای قرار گرفته است. و با این حال، اطلاعات بسیار کمی در مورد اینکه چگونه ورزشکاران می توانند خود را از نظر ذهنی به بهترین وجه برای عملکرد نزدیک به سطح مهارت خود بر اساس یک مبنای ثابت آماده کنند، شناخته شده است.
بسیاری از روانشناسان ورزشی مشتاق هستند تا به عملکرد موفقیت آمیز ورزشکارانی که با مشتریان با سابقه کار می کنند اعتبار ببخشند، اما شکست های آنها اغلب از نظارت رسانه ها پنهان می ماند. من این موضع را ندارم که روانشناسان ورزشی اشتباه می کنند. اما شاید آنها فقط نیمه راست می گویند.
این کتاب این مفهوم را در بر می گیرد که ورزشکارانی که مسائل حل نشده و بار روانشناختی را با خود حمل می کنند، در سطح مهارت خود عمل نمی کنند، صرف نظر از اینکه چقدر تجسم و سایر تکنیک های ذهنی پذیرفته شده را تمرین می کنند. عدم تمایل به برخورد و حل تعارض اغلب منجر به کاهش احساس ارزشمندی یک ورزشکار می شود که به طور مستقیم بر عملکرد او تأثیر می گذارد.
یک بار به یاد می آورم که نقل قولی از یک مربی مشهور فوتبال NFL را خواندم که هنگام مراجعه به روانشناسان ورزشی گفت: “من هرگز ندیده ام که یکی از آنها کلاه ایمنی به سر بگذارد.” من فکر می کنم مهم است که اشاره کنم: من روانشناس ورزشی نیستم و تا به حال کلاه ایمنی به سر نکرده ام. با این حال، من یک نگهبان سابق دبیرستان بودم که در تیم بسکتبال سال اول دانشگاه میسوری تا آخرین مرحله موفق شدم، سپس برای Simmons Furniture در کلمبیا، میسوری بسکتبال نیمه حرفه ای بازی کردم. بعداً برای تیم بسکتبال مرکز پزشکی ارتش بروک در فورت سام هیوستون، تگزاس نگهبان بازی کردم.
در این مدت هرگز پتانسیل عظیم این اصل را تجربه نکردم. اما بعد در سال ۱۳۶۵ دوران بسکتبال من به پایان رسید و ورزش من شد: هندبال. در آن سال بود که من خودم را از رتبه ۵۰۰ کشور (در رده سنی خود) به رتبه ۱۶ نهایی مسابقات کشوری رساندم. بعداً، پس از بازگشت به خانه، به من اجازه داده شد که این اصول جدید پیدا شده را با تیم بسکتبال NCAA Division I که در نیمه راه خود، رکورد ۳-۱۵ تاسفباری داشتند، اجرا کنم. من در طول فصل باقی مانده با آنها کار کردم و آنها از ۱۰ بازی اخیر خود ۸ بازی را بردند. آنها مهارت داشتند، اما هرگز شیمی تیمی را توسعه نداده بودند. آنها هرگز به مسائل مربوط به تیم و مربی نپرداخته بودند. آنها احساسات و عواطف خود را پنهان می کردند.
طولی نکشید که اعتبار برخی از نظریه های پذیرفته شده مربوط به افزایش عملکرد ورزشی را زیر سوال بردم. شروع کردم به درک این موضوع که مسائل شخصی یک ورزشکار به شدت بر عملکرد تأثیر می گذارد. این ممکن است برای بسیاری از شما با خواندن مطالبی که من نوشتهام بدیهی به نظر برسد، اما حتی امروزه در ردههای حرفهای، بهویژه، مربیان و مدیران کل معتقدند که انگیزه ناشی از جبران مالی است تا احساس ارزشمندی یک ورزشکار. دلیل این امر این است که آنها درک روشنی از نحوه شروع یک طرح جبرانی دارند، اما عموماً از نحوه ایجاد محیطی که احساس ارزشمندی فردی را ایجاد می کند و پیوند تیمی ایجاد می کند، آگاه نیستند.
وقتی برای این کتاب با جی نوواچک کابوی سابق دالاس مصاحبه کردم، او به من گفت که وقتی با تیمهای فوتبال دبیرستان صحبت میکند، در تلاش برای جلب توجه همه به شیوهای سرگرمکننده (و برای اینکه بچهها در کنارش باشند)، اغلب باز میکند. ارائه او با این جمله: “احمق ترین مردم جهان مربیان فوتبال هستند.” سپس از یکی از مربیان حاضر در بازی می پرسد که چقدر بازی روحی و چقدر فیزیکی است. پاسخ به طور کلی این است که ۸۰٪ ذهنی و ۲۰٪ جسمی است. جی سپس این جمله را دنبال میکند: “و چقدر زمان صرف آماده کردن تیم خود برای بخش ذهنی میکنید.” پاسخ: خیلی کم. سپس جی با خوش اخلاقی به مخاطبانش می گوید که مربیان واقعا احمق یا احمق نیستند، آنها فقط نمی دانند چگونه جنبه ذهنی ورزش را مربی کنند.
در طول سالها، بیوقفه ادبیات را جستجو کردم و تقریباً هیچ مادهای را نیافتم که با اصولی که کشف کردهام به کار رود. چند نمونه وجود داشت، و تقریباً در همه موارد، آنها شامل کتابهایی بودند که توسط مربیان موفقی نوشته شده بودند که خودشان از عزت نفس بالایی برخوردار بودند.
اکثر روانشناسان ورزشی از ورود به حوزه چیزی که با روانشناسی بالینی هم مرز است ناراحت هستند. به دلیل مدارک تخصصی آنها، آنها در واقع از انجام این کار منع شده اند، زیرا رشته های مختلف روانشناسی بسیار قلمرو هستند.
اگر فردی هستید که میخواهید عملکرد خود را افزایش دهید، یا اگر مربی هستید که میخواهید عملکرد تیم خود را افزایش دهید، یا والدین یک ورزشکار دبیرستانی هستید که بورسیههای ورزشی دانشگاهی را راهی برای پرداخت شهریه گران میدانند. هزینه، پس این کتاب برای شما است.
در بخش اول، تجربیاتم را با تیمها و ورزشکاران مختلفی که با آنها کار کردهام، و همچنین اعتبار رویکردم را با اشاره به داستانها و رویدادهایی که توسط رسانهها پوشش داده شده است و همچنین حکایتهای شخصی که تجربه کردهام، بیان میکنم. نیمه دوم کتاب شامل یک قالب کارگاهی است که با نمودارها و تمرینهایی کامل شده است، که مربیان میتوانند از آن در جلسات تیمی استفاده کنند، یا ورزشکاران فردی میتوانند برای درک بهتری از نحوه عملکردشان در زندگی خود استفاده کنند.
ارزیابی علمی برنامه من ضروری است تا اصول آن به طور گسترده پذیرفته شود. بنابراین من از بررسی دقیق بر اساس آزمایش و ردیابی دعوت می کنم. من مطمئن هستم که هر تحقیقی که انجام شود ایده های من را تأیید می کند.
اگر در یکی از کارگاهها یا سمینارهای من شرکت کردهاید، این کتاب ابزار ارزشمندی برای شما خواهد بود تا فکر خود را در مورد برخی از انتخابها و ایدههایی که در طول آموزش برای خود ایجاد کردهاید، دوباره شروع کرده و تحریک کنید.
گزیدهها: تصویرسازی روانی خود (PSI)، زمان و نحوه استفاده از آن.
من معتقد نیستم که روانشناسان ورزشی اشتباه می کنند، اما شاید نیمی از حق با آنهاست. دستیابی به اوج کارایی بیشتر از استفاده از مدیتیشن، تصویرسازی، بیوفیدبک، تمرین ذهنی، رهایی از افکار منفی، آرام کردن ذهن و تمرکز بر زمان حال است. قبل از اینکه این تکنیک ها موثر واقع شوند ، ابتدا باید مسائل روانشناختی شناسایی و حل شوند (یا روند حل آنها را آغاز کرد ).
فرآیند خودتصویرسازی روانی شامل حل تعارض، نه پنهان کردن احساسات، تکمیل مسائل شخصی و تیمی و سپس تجسم موفقیت خود است. افکار ما نیروهای قدرتمندی هستند که می توانند به نفع ما یا علیه ما کار کنند. وقتی محیطی ایجاد می کنید که احساس ارزشمندی را افزایش می دهد، عملکرد را افزایش می دهید. من از کار با ورزشکاران و تیم ها آموخته ام که باورها به شدت بر عملکرد تأثیر می گذارند . مربیان موفق کسانی هستند که می توانند از سیستم اعتقادی یک ورزشکار استفاده کنند و در نتیجه عملکرد را به حداکثر برسانند.
جستوجوی حقیقت، جستجوی خود است. هرچه بیشتر صادق باشید و کمتر احساسات خود را دریغ کنید، احساس بهتری نسبت به “خود” خود خواهید داشت. هر چه نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید، بیشتر تلاش خواهید کرد تا مسائل مهم زندگی خود را حل کنید. همانطور که مسائل مهم را حل می کنید (یا فرآیند حل آنها را شروع می کنید)، احساس ارزشمندی بیشتری در خود ایجاد خواهید کرد. هرچه احساس ارزشمندی شما بیشتر باشد و زندگی شما هماهنگ تر باشد، تکنیک های تجسم موثرتر می شوند.